تو این سه روزی که گذشت،خواهرام و داداشم با خانوادههاشون مهمون ما بودن.هرساله اگه شرایط مناسب باشه میان تا در هیئت و مراسم عزاداری زادگاهشون حضور داشته باشن. امسال هم خواهر بزرگم از قزوین خودشو رسوند؛داداش کوچیکم و خواهر کوچیکمم که فاصلهی زیادی با ما ندارن اومدن خونهمون. اما هرکدوم به ترتیب که در ادامه توضیح میدم(حوصله کنین و تا آخر بخونین) غروب پنجشنبه خواهر بزرگم اینا رسیدن شمال.چند دقیقه, ...ادامه مطلب
باز هم جلسهی ماهیانه مجتمع و نرفتنهای من.اما جلسهی این ماه کمی... یا بیشتر از کمی متفاوتتر از ماههای دیگه بود...یا هست و خواهد بود. بدین صورت که این ماه هم مثل ماههای گذشته،گروه یارمون از طریق تلگرام بهمون اطلاع داد که اول ماه جلسه برگذار خواهد شد،و من هم طبق این چندماه اخیر بعداز عذرخواهی گفتم این ماه نمیتونم حضور داشته باشم. گروهیار گفت اینبار میبایست حضور داشته باشین چون نیاز به مهر ,پایانی,جلسات,ماهیانه ...ادامه مطلب